مهدی فخیمزاده: سینمای روشنفکری خالی از تماشاچی است/وارث سینمایی هستیم که اسمش دولتی نبود اما رسمش دولتی بود/اینروزها مثل دهه ۶۰ تکلیف سینما معلوم نیست
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۵۸۵۵۶
سینمای روشنفکری حتی روشنفکران را هم جذب نمیکرد مگر اینکه فیلم شعارهای اپوزیسیون میداد. این شعار اپوزیسیوندادن هم نقض غرض است، چون پول فیلم را دولت داده است.
به گزارش مشرق، سالهاست در همه ارکان حرفهای سینما و تلویزیون - از فیلمنامهنویسی و کارگردانی تا تهیهکنندگی و بازیگری و امور صنفی و مطبوعات تخصصی - فعالیت کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی کیارستمی از دنیا رفته بود، همه سنگ او را به سینه میزدند. به یکی از اینها که خیلی سینه چاک میداد، گفتم چند فیلم از کیارستمی دیدی. گفت خانه دوست کجاست؟ گفتم این فیلم را که تلویزیون نشان داد، کدام فیلم کیارستمی را رفتی سینما ببینی؟ جوابی نداشت بدهد. چون کیارستمی اصلا فیلمهایش را اکران نمیکرد و خودش داوطلب اکران نبود.
به نظرشما سینما امروز به لحاظ کیفیت، محتوا و مدیریت نسبت به دورههایی که سپری شده در چه وضعیتی است؟
سینما در یک دوره گذار است و تقریبا هیچ چیزی وجود ندارد، بهخصوص از وقتی شبکههای اجتماعی آمدند بسیاری از اصول را به هم زدند. فضا و زمان پروانه ساخت متعلق به قبل از انقلاب است. شورای صنفی متعلق به دهه ۶۰ است. یعنی سینما و ابزارش و چگونگی ساخت تغییر کرده ولی هنوز شورای پروانه ساخت تغییر نکرده درحالی که امروز وجود آن هیچ معنایی نمیدهد.
باید از این ساختارها گذر کنیم. به نظر من این روزها مانند دهه ۶۰ شده است.
مثل روزهای بعد از انقلاب که سینما تکلیفش معلوم نبود و مسوولان هم نمیدانستند چه کنند. اما بهتدریج و در عمل و در برخی موارد، بین مردم و تماشاچی و فیلم قراری گذاشته شد. امیدوارم بهزودی وضعیت سینما درست شود.
دلیل این بلاتکلیفی چیست؟
مملکت برای خودش ضوابطی دارد و باید آن ضوابط را رعایت کرد، در عین حال بعضی از این ضوابط و سازوکارها نیاز به تغییر دارد. مثلا پروانه ساخت و شورای صنفی نمایش معنای خود را از دست دادهاند و اینها باید در سیستم درست شوند.
سنگ بنا از دهه ۶۰ غلط گذاشته شد و همان ریلگذاری تا الان کل بدنه سینما را دربرگرفته است. در دهه ۶۰ تولید حمایتی و دولتی را راه انداختند و گفتند دوره کمیت تمام شده و دوره کیفیت است و بعد درجهبندی را درست کردند و این درجهبندی اکران، قیمت بلیت و وام تبصره ۳ را در اختیار گرفت و یک سینمای سوسیالیستی و گلخانهای ایجاد شد که هماهنگ با بقیه سیاستهای مملکت بود.
این سیستم دهه ۷۰ عوض شد ولی همچنان با سوبسید دولتی به حیات خودش ادامه داد. ما فیلم میساختیم که هزینهاش چهار میلیون تومان میشد ولی میدانستیم ما داریم با سوبسید دولت این میزان هزینه میکنیم.
وقتی این سوبسید را قطع کردند، هزینه همان فیلم ۴۰ تا ۸۰ میلیون تومان شد. ضمن اینکه وقتی دولت پول میدهد تقاضایی هم دارد؛ یعنی دولت پول و سفارش میداد که اینها ساخته شود و اولویتها را میگفت.
اما از جایی به بعد این پول قطع شد و اولویتها ماند و الان ما وارث سینمایی هستیم که اسمش دولتی نبود اما رسمش دولتی بود. البته بخش غیردولتی هم با سوبسید ساخته میشد، نه سوبسید نقدی، بلکه پولی که پول نگاتیو، پوزیتیو و وسایل بود. این سینما به زیرساختهایش وصل است و الان دارد یک دوره تحول را میگذراند که ضروری است
سینمای روشنفکری خالی از تماشاچی است. حتی وقتی گروه هنر و تجربه را راه انداختند، من گفتم این گروه چوب زیربغل میخواهد. فیلم یعنی سرگرمی. توقعی که از مسجد داریم، نماز و دعا است و از مراکز تولید سرگرمی هم توقع همان محیط را داریم و نمیشود جای این دو را عوض کرد.
امروز و با این تجربیات، سینمای بدنه را در چه جایگاه و قدرتی میبینید و چقدر سینمای شبهروشنفکری را برای سینما آسیبمیدانید؟
سینمای روشنفکری قبل از انقلاب در جشنواره تهران و اینها نمود داشت که اصلا داستان دیگری دارد. بعد از انقلاب بنیاد سینمایی فارابی جریان تولید چنین فیلمهایی را در دست گرفت و فیلمهای روشنفکری تولید میکرد.
در همه جای دنیا بهخصوص در ایران، فیلمهای روشنفکری با مردم طرف ارتباط نیست. در اینجا با ضوابطی که داشتیم، محصولات این جریان معمولا حتی روشنفکران را هم جذب نمیکرد مگر اینکه فیلم شعارهای اپوزیسیون میداد.
این شعار اپوزیسیوندادن هم نقض غرض است، چون پول فیلم را دولت داده است. درحالی که سینما، یعنی اینکه مردم پولش را بدهند و از مردم تغذیه کند، یعنی همان سینمای بدنه. ضمن اینکه آن سینمای روشنفکری هم به دلیل سوبسیدها و دخالتهای دولتی در ساخت فیلم با مشکل مواجه شد.
آیا امروز آسیب جریان شبهروشنفکری به سینما بیشتر شدهاست؟
سینمای روشنفکری کم و بیش دارد لک و لک میکند و به جشنوارهها میرود.
بیشتر حاشیهها معمولا مربوط به فیلمهای این جریان است که نه سهمی از مخاطب دارد و نه بازار اما خود را مدعی حرف مردم میداند.
من از سالهای دور عباس کیارستمی را میشناختم و خودم در فیلم تجربه دستیارش بودم. یا زکریا هاشمی که در دو فیلم دستیارش بودم. وقتی کیارستمی از دنیا رفته بود، همه سنگ او را به سینه میزدند. به یکی از اینها که خیلی سینه چاک میداد، گفتم چند فیلم از کیارستمی دیدی. گفت خانه دوست کجاست؟ گفتم این فیلم را که تلویزیون نشان داد، کدام فیلم کیارستمی را رفتی سینما ببینی؟ جوابی نداشت بدهد. چون کیارستمی اصلا فیلمهایش را اکران نمیکرد و خودش داوطلب اکران نبود.
این جریان از قدیم همین بود؛ یادم است وقتی فیلم مغولها ساخته پرویز کیمیاوی از جریان روشنفکری را در سینما کاپری اکران کردند، مدیر سینما گفت ۲۰۰ صندلی ما را پاره کردند! (میخندد) تماشاگر آن موقع عادت خوبی هم داشت! هرجا از فیلم خوشش نمیآمد، انگشتش را داخل یکی از سوراخهای صندلی میکرد و بالا میکشید! یا یکی سر همان فیلم مغولها معترض شده بود که دست بچههایم را گرفتم و به سینما بردم، به خیال اینکه قصه حمله مغولها به ایران است، اما مغولهایی در کار نبودند!
سینمای روشنفکری خالی از تماشاچی است. حتی وقتی گروه هنر و تجربه را راه انداختند، من گفتم این گروه چوب زیربغل میخواهد. فیلم یعنی سرگرمی. توقعی که از مسجد داریم، نماز و دعا است و از مراکز تولید سرگرمی هم توقع همان محیط را داریم و نمیشود جای این دو را عوض کرد. جان فورد و هاوارد هاکس و آلفرد هیچکاک خودشان میگفتند ما سرگرمیسازیم. اما اینجا اگر بگویید سرگرمیسازید، به شما اعتراض میکنند.
در هالیوود برهمین منوال پیش رفته و آنچنان به سرگرمیسازی مسلط شدهاند که حرفهای استراتژیکشان را در قالب فیلمهای سرگرمکننده بزنند.
وقتی فیلم مغولها ساخته پرویز کیمیاوی از جریان روشنفکری را در سینما کاپری اکران کردند، مدیر سینما گفت ۲۰۰ صندلی ما را پاره کردند! (میخندد) تماشاگر آن موقع عادت خوبی هم داشت! هرجا از فیلم خوشش نمیآمد، انگشتش را داخل یکی از سوراخهای صندلی میکرد و بالا میکشید!
بله، البته در این زمینه هم آنها از دهههای ۸۰ و ۹۰ به یک تز تازه رسیدند و گاهی اوقات فیلمهایی ضدسیاست آمریکا، ضد سیا و ضد پلیس میسازند. آنها به عبارت بهتر روش خود را در نظارت تغییر دادند. روش آنها این است که به تماشاگر میگویند من این آزادی را دارم، وضع شما چطور است؟ تماشای این دسته فیلمهای آمریکایی که سیستم خود را نقد میکنند، تماشاگران کشورهای دیگر را وادار به مقایسه با وضعیت خودشان میکند. یعنی تماشاگر با دیدن این فیلمها با یک سوال و جواب مقدر مواجه است.
یک وجه مشکل فیلمسازی در کشور ما نبود شناخت و ساختار اداری و اجرایی است. نگاهها سلیقهای، بدون آگاهی و در سطح پایین است.
سیستم سانسور به جاهایی میرسد که تهیهکننده میگوید آن بخشهای موردنظر را حذف و خیال مرا راحت کنید. چون این قضیه ته ندارد و همین طور ادامه پیدا میکند.
دنیا ۲۰ سال است که از این روش مستقیم عبور کرده و فرد با قانون طرف است و قانون هم صریح است و به همین دلیلی که اشاره کردید ساختار تولید سراغ خط قرمزها نمیرود مگر با اجازه سیستم. در بخش خصوصی هم اگر کسی فیلمی خلاف سیاستهای کلان بسازد باید تا آخر عمرش دنبال پخشکنندهاش بگردد و سالها سرمایهاش را بخواباند.
در اینجا برعکس است، مگر فیلم آدم برفی نبود که در زمان آقای ضرغامی توقیف شد. درحالی که از نظر کلان کشوری تاییدات خوبی داشت.
یا فیلم مارمولک که ۱۵ روز اکران شد و بعد آن را توقیف کردند، در نهایت معلوم شد رهبر معظم انقلاب هم آن را تایید کرده است. درحالی که قرار نیست آقا وارد مصادیق و جزئیات شود، برای همین نظرشان را عمومی نکردند.
مارمولک پیشنهاد جریان رسمی بود اما در اثر جریان رسانههای خارجی تبدیل به ضد خودش شد و درحالی که اثر خودش را گذاشت با آن وضعیت توقیف شد. حالا بعد از حدود ۲۰ سال در تلویزیون پخش شد و هیچ اثر بدی بر جامعه نگذاشت.
آدم برفی هم همین طور. اصلا میرباقری اهل این حرفها نیست که فیلمی ضدضوابط بسازد. مخالفت با این آثار و توقیف آنها متعلق به ردههای پایین است.
که ناآگاهیشان خطرناکتر از همه آفتهاست. نبود زیرساخت و نبود تخصص باعث این بلاتکلیفی در تصمیمگیری میشود.
اینجاست که میگویم امروز پروانه ساخت هیچ اثری ندارد. در پروانه ساخت نوشته منوط به دیدن فیلم است و ممکن است فیلمی که پروانه ساخت گرفته، موفق به دریافت پروانه نمایش نشده و حتی فیلم توقیف شود. حیدریان زمان معاونت سینمایی گفته بود پروانه ساخت دیگر کارایی ندارد. اما میدانید چه کسانی مخالف بودند؟ کارگردانها که میگفتند ما با چه مجوزی فیلم بسازیم؟!
جان فورد و هاوارد هاکس و آلفرد هیچکاک خودشان میگفتند ما سرگرمیسازیم. اما اینجا اگر بگویید سرگرمیسازید، به شما اعتراض میکنند.
بهنظر میرسد بهترین شکل، انتقال مسوولیت به تهیهکننده است؛ چیزی شبیه جایگاه مدیرمسوولی در روزنامه و رسانه...
شکل مدیرمسوولی بهترین شکلش است. مثلا ما که در مجله سینما بودیم، حسین وخشوری، مدیرمسوول میگفت مثلا فلان مطلب را حذف کنید. وقتی میگفتیم چرا؟ میگفت مرا به زندان میبرند! ما حتی در صورت مخالفت هم مجبور بودیم حرف او را گوش کنیم. اگر در سینما هم بگویند تهیهکننده یا کارگردان مسوول فیلم است، اوست که خود به خود باید مواضع دولت را رعایت کند. مدیرمسوولی سیستم خیلی خوبی است. اگر در سینما این کار را بکنند، تهیهکننده مسوول فیلم است و هر چه شکایت شود او باید جوابگو باشد. وقتی مدیرمسوول مجوز میدهد شما خیالتان راحت است، البته این اواخر شنیدم نویسنده هم یک پایش گیر است!
فصل دیگری که دوست دارم با شما مطرح کنم، فیلمهای انقلابی است. زمانی فیلمهای درخشانی در این زمینه ساخته میشد، مثل فیلم «تشریفات» با کارگردانی و بازی شما اما مدتها خبری از ساخت آثاری در این رابطه نبود تا اینکه در این یک دهه اخیر، باز هم تعدادی فیلم انقلابی و سیاسی خوب میبینیم. نظر شما چیست؟
بهنظرم از میان این آثار تازه، یکی دو فیلم ساخته مهدویان کمی بهتر از بقیه بود، چون شکل نمایشی جذابی داشت.
فیلم «تشریفات» را سال ۶۴ ساختم، یعنی سالهایی که چندان پروانه ساخت برای کسی صادر نمیکردند و تقریبا همه ما فیلمسازان برای گذران امور زندگی واردکننده و پخشکننده فیلمهای خارجی شده بودیم. تشریفات را برای چه کار کردم؟ برای اینکه میگفتند شماهایی که متعلق به سینمای قبل از انقلاب هستید، طوری کار میکنید که به گاو و گوسفند هیچ کس کاری نداشته باشید! یعنی داشتند جلوی من را هم میگرفتند، درحالی که من از سال ۵۸ هم کار کرده بودم و «میراث من جنون» را ساخته بودم. من فیلم «ژنرال دلا روره» (روبرتو روسلینی) را ندیده بودم و بعدها دیدم، اما آن موقع یک نفر قصهاش را برایم تعریف کرد. من با نگاهی به آن داستان، فیلمنامه «تشریفات» را نوشتم و کارگردانی کردم. «ژنرال دلا روره» از نظر اکران یکی از فیلمهای شکستخورده روسلینی است و مورد استقبال قرار نگرفت. اخیرا یکی از نویسندگان و منتقدان که فیلم «ژنرال دلاروره» را تفسیر کرد، گفت آن فیلم از نظر اکران شکست خورد ولی فیلم «تشریفات» فخیمزاده که از روی آن اثر نوشته و ساخته شده، موفق شد.
تحول آن آدم دزد برایم خیلی جذاب و سینمایی بود. سناریوی کار را با رضا میرلوحی نوشتیم. وقتی فیلم را ساختیم هیچ کس پخش آن را قبول نمیکرد و همه میگفتند شکست میخورد. در تئاتر میگویند تماشاچی در سالن ایدئولوژی ندارد و ایدئولوژیاش دست کارگردان است. شاید هم بیشتر دست نویسندگان مطبوعاتی است. همانموقع میگفتم این کار موفق میشود و در میان کسانی که با هم کار میکردیم، من معتقد به موفقیت این فیلم بودم. همین طور هم شد و فیلم حتی از «تاراج» ایرج قادری هم بیشتر فروخت.
بازخوانی تاریخ را در سینمای ایران مطلوب و ضروری میدانید؟
خرج فیلم تاریخی چنان بالاست که اگر موفق هم شود باز هم فیلم ضرر میکند. در نتیجه کسی نه در سینما و نه در تلویزیون پای کار نمیآید. خرج فیلمهایی با داستانهای زمان انقلاب و دهه ۶۰ حتی از فیلمهای تاریخی هم بیشتر است. اخیرا یکی از این موسسههای تولید فیلم پیشنهاد ساخت فیلمی درباره شهید شاهرخ ضرغام را به من داد. وقتی برایشان درباره مشکلات و هزینههای بالای تولید این فیلم توضیح دادم، منصرف شدند. الان اگر بخواهم همان «تشریفات» را بسازم، چندین برابر یک فیلم معمولی و امروزی خرج برمیدارد. ضمن اینکه تماشاگر امروز هم دنبال این است که از فیلمساز مچ بگیرد، آن هم در فیلمهای تاریخی و متعلق به زمانگذشته.
یعنی اهمیت موضوعات تاریخی، انقلابی و سیاسی طوری نیست که درباره آنها هزینه شود؟
اگر مهدویان سراغ این موضوع رفت و سالم و موفق بیرون آمد، اولین دلیلش این است که مجاهدین بدنامند و دوم این که خیلی حرفهای این کار را کرد. در مجموع اما فیلمهای انقلابی اخیر چندان موفق نبودهاند. حتی فیلمی چون «امکان مینا» که من خیلی از آن خوشم آمدهبود، در اکران با سر به زمین خورد. فیلم ساختن در این حیطه، خیلی خطرناک است.
یک ویژگی که در سالهای فعالیت شما محسوس است توجه به درام ایرانی است که به ویژه در حوزه اجتماعی بکرات این اتفاق افتاده است. این پیوند موضوعی کجا قطع میشود که دیگر چندان ردپای قصه ایرانی را در سینما نمیبینیم؟
ضعف اساسی ما در مواجهه با مناسبات و قصه ایرانی فیلمنامه است. حتی ضعف فیلمنامه در فیلمهای فرنگی هم دیده میشود. پیداکردن یک سوژه که مضامین ایرانی داشته و از نظر دراماتیکی هم درست باشد، کار آسانی نیست. قبل از این که «ولایتعشق» را بسازم، پیشنهاد ساخت سریال امامحسین(ع) را دادند. از نظر من که با درام سر و کار دارم، ماجرای امامرضا(ع) نسبت به ماجرای امامحسین(ع) دراماتیکتر بود. ضعف فیلم «محمد رسولا...»(مجید مجیدی) هم در قصه و سناریو است. درحالی که فیلم محمد رسولا... ساخته مصطفی عقاد از نظر دراماتیکی همه چیز داشت بنابراین بحث درام مساله خیلی مهمی است.
فیلمسازی با پای باندپیچی
کاری که در آن تجربه نداشتم را انجام دادم اما ریسک به این معنی است که شما حساب خطر را هم داشته باشید و بعد به آن دست بزنید. من بیشتر آدم پیگیری هستم. وقتی حیدریان مرا برای «ولایت عشق» صدا کرد، به این معنی نبود که من آگاهترین و بهترین کارگردان در این زمینه بودم، به این دلیل بود که میدانست اگر کاری را قبول کنم، سماجت دارم و تا تهش میروم. سر سریال «ولایت عشق» پایم شکست، مرا به درمانگاهی در رباط کریم بردند. دکتر گفت پا ترک برداشته و باید گچ بگیرم.
گفتم چطور با پای گچگرفته سر صحنه بروم. قبول نکردم و برگشتم سرصحنه و پایم را با باند بستم و آن را داخل چکمه کردم. گفتم اسب مرا بیاورید. سوار اسب شدم و بین گروه میگشتم. عدهای فهمیده بودند اتفاقی برایم افتاده، چون از صبح از اسب پیاده نشدم. یکی از همکاران گفت فخیمجان یک لحظه از اسب بیا پایین، یک سوال دارم. گفتم سوالت را از همان جا بپرس. این خاطره را تعریف کردم تا پی به میزان سماجت من در کار ببرید. سربازانی که سیاهیلشکر بودند از من بیشتر از فرماندهشان میترسیدند و وقتی به چادرشان میرفتم، در میرفتند!
منبع: روزنامه جامجم
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت عزت الله ضرغامی جان فورد هاوارد هاکس شهید شاهرخ ضرغام مجید مجیدی مهدی فخیم زاده عباس کیارستمی آلفرد هیچکاک مصطفی عقاد امکان مینا خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت سینمای روشنفکری پروانه ساخت تهیه کننده مغول ها فیلم ها دهه ۶۰ سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۵۸۵۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حضور مخرب هوش مصنوعی در سینما/ به جوانان اعتماد کنیم
خبرگزاری مهر -گروه هنر-فریبرز دارایی؛ سینما که به عنوان هنر هفتم شناخته میشود هر روز با ورود تکنولوژیهای پیشرفته اعجابانگیزتر از پیش میشود. دیگر در فیلمهای سینمایی نیازی به حضور بازیگران و عوامل در لوکیشنهای مختلف نیست، دیگر در فیلمهای سینمایی نیازی به استفاده از انفجارهای واقعی و تخریبهای واقعی نیست مگر کارگردان بخواهد که اینگونه اقدام شود، دیگر در فیلمهای سینمایی سفر به سیارات و جنگهای فضایی امری قابل دسترس شده و تخلیات و تصورات در قالب تصویر به نمایش درمیآیند. سینما با بهرهگیری از رایانه و نرمافزارهایی که مدام بهروز میشوند مرزهای تخیل را از میان برداشته و رؤیا را به واقعیت تبدیل کرده است.
جلوههای ویژه رایانهای در سینمای امروز جهان حرف اول را میزند. استفاده از این تکنیک روز به روز بیش از پیش میشود و این روزها به یکی از ارکان اصلی تولید فیلمهای سینمایی بهویژه فیلمهای جنگی، علمیتخیلی، ترسناک و تریلرهای جنایی و پلیسی تبدیل شده است.
سینمای ایران نیز طی ۲ دهه اخیر به سمت بهرهگیری از این تکنیک رفته و در این عرصه اتفاقاتی توسط تیمهایی که در زمینه جلوههای ویژه رایانهای فعالیت میکنند، رخ داده است.
اینکه چرا سینمای ایران هنوز به سطح کیفی بالا در عرصه جلوههای ویژه رایانهای نرسیده و اتفاقات قابل توجهی در این بخش رقم نخورده است، جای بحث و بررسی دارد اما در چند سال اخیر سطح کیفی جلوههای ویژه رایانهای سینمای ایران نسبت به گذشته خود ارتقا پیدا کرده است.
در این راستا در گروه هنر خبرگزاری مهر، گفتوگوهایی را برای بررسی وضعیت و جایگاه جلوههای ویژه رایانهای در سینمای ایران، روندی که تا کنون طی شده، فراز و فرودهایی که این بخش داشته و چشماندازی که میتوان برای آن متصور شد، تدارک دیدیم.
در اولین بخش از این مجموعه گفتوگوها، پای صحبتهای محمد برادران نشستیم؛ فردی که حدود ۲ دهه اخیر به صورت جدی در زمینه جلوههای ویژه رایانهای در سینما و تلویزیون ایران فعالیت میکند و توانسته سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را برای فیلم سینمایی «خروج» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری چهل و دومین جشنواره فیلم فجر را برای فیلم سینمایی «احمد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی دریافت کند.
وی که به همراه تیم خود در استودیویی در شهر قزوین مستقر است، تاکنون طراحی جلوههای بصری فیلمها و سریالهای مختلفی نظیر «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی، «منصور» سیاوش سرمدی، «یدو» مهدی جعفری، «زالاوا» ارسلان امیری، «تفریق» مانی حقیقی، «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی، «نگهبان شب» رضا میرکریمی، «خائنکشی» مسعود کیمیایی، «شب داخلی دیوار» وحید جلیلوند، «مستوران» و «سوران» را بر عهده داشته است.
برادران در بخش اول گفتوگوی خود با خبرگزاری مهر به نکاتی همچون جذب مغزهای جلوههای ویژه بصری ایران به استودیوها و کمپانیهای خارجی به دلیل تفاوت زیاد بین دستمزدهای دریافتی به ریال و دلار، ساخت اسکنر سهبعدی برای فیلم «احمد» و وضعیت نامطلوب دفترهایی که به فعالیت در عرصه جلوههای ویژه بصری سینما میپردازند بهویژه در شهر تهران پرداخت.
بخش دوم گفتوگو با محمد برادران در زیر آمده است:
* نگاه کارگردانها به جلوههای ویژه بصری چگونه است؟ آیا نگاهشان حرفهای است و موقعیت، کار و تأثیرگذاری کار شما را درک میکند؟ آیا شناخت لازم در این زمینه را دارند یا خواستههایی را مطرح میکنند که تخصصی نیست؟
تنوع کارگردانها و اینکه از نسلهای مختلف هستند، باعث شده تا نگاههای متفاوتی در زمینه جلوههای ویژه بصری داشته باشند. مسعود جعفریجوزانی در میان تمام کارگردانهایی که افتخار همکاری با آنها را داشتم، بیشترین اطلاعات و تسلط را بر جلوههای ویژه دارد. متأسفانه نتوانستم در فیلم «بهشت تبهکاران» با ایشان همکاری داشته باشم. وقتی با جوزانی صحبت میکردم آنقدر مسلط بود که تصور میشد سوپروایزر جلوههای ویژه بصری است. مجتبی فرآورده نیز بیشتر از من به جلوههای ویژه تسلط دارد. در واقع جلوههای ویژه بصری را فرآورده با فیلم «ملک سلیمان» به ایران وارد کرد.
به نوعی کار طراح جلوههای ویژه بصری طراحی تولید است. وقتی «سوران» را با مجتبی فرآورده کار کردم، متوجه شدم که در ایران مانند او مسلط بر جلوههای ویژه بصری نداریم. ولی خیلی از کارگردانها آشنایی نرمافزاری با جلوههای ویژه بصری ندارند. برخی کارگردانها به خاطر هوش بالایی که دارند به سرعت نکات جلوههای ویژه بصری را درک میکنند، این تجربه را با وحید جلیلوند داشتم.
برخی کارگردانها اصلاً با مقوله جلوههای ویژه بصری آشنایی ندارند و ما با توجه به نوع جلوههای ویژه بصری مورد نیاز فیلم با کارگردان ارتباط میگیریم برخی کارگردانها اصلاً با مقوله جلوههای ویژه بصری آشنایی ندارند و ما با توجه به نوع جلوههای ویژه بصری مورد نیاز فیلم با کارگردان ارتباط میگیریم. در فیلمی که فقط نیازمند دکور دیجیتال است معمولاً با کارگردان ارتباط زیادی نداریم و بیشتر با بچههای طراح صحنه در ارتباط هستیم. وقتی درگیر میزانسن میشوید با کارگردان ارتباط میگیرید، نظیر تجربهای که با ابراهیم حاتمیکیا داشتم. در فیلم «خروج» فهمیدم که حاتمیکیا استاد حرکت است و نمیتوان میزانسن را در کارهای او نادیده گرفت. اگر ذرهای میزانسن تغییر کند متوجه میشود. در فیلم «خروج» تمامی هلیکوپترها، قطارها و ماشینها جلوههای ویژه بودند.
من و امیرعباس ربیعی در فیلم «احمد» تنها ۵ روز برای مرحله پستپروداکشن فرصت داشتیم زیرا مدام سر صحنه بود. در فیلم «احمد» یک پلان اصلاحی هم نداشتیم. من از اول به امیرعباس قول دادم که به من اعتماد کن که یک پلان اصلاحی هم نخواهیم داشت. سعی کردم نگرانی او را برطرف کنم. خدا را شکر همه عوامل از جلوههای ویژه بصری «احمد» راضی بودند.
تجربهای طی سالها فعالیتم کسب کردم که وقتی پلانی را که از نظرم کامل نیست به کارگردان ارائه ندهم. وقتی کار نهایی را به کارگردان ارائه ندهید به کارتان بدبین میشود. من در فیلم «احمد» حتی یک فریم یا یک پلان هم به کارگردان و تهیهکننده نشان ندادم و فقط سکانس کامل را ارائه میدادم. به همین دلیل وقت میگرفتم که سکانس کامل را به گروه ارائه دهم تا حس کارگردان و صاحب اثر خراب نشود.
سعی کردم تمام تجربههای قبلی خود را در پروژه «احمد» به کار بگیرم. بچههای گروه خودم را هم از نظر مالی، کاری و روانی مدیریت کردم. همچنین کارگردان و تهیهکننده فیلم را هم به لحاظ روانی مدیریت کردم تا از فشار استرس زمان کم برای تولید کار، بکاهم. امیرعباس ربیعی این استرس را داشت که جلوههای ویژه بصری فیلم «احمد» به موقع آماده نشود که با روندی که پیش گرفتم این استرس برطرف شد.
* سینمای ایران در حوزه جلوههای ویژه بصری در نقطه درستی قرار گرفته است؟
نه اصلاً. ما مشکل صنفی شدید داریم. خیلی از مشکلات توسط صنف قابل حل است اما نمیدانم چرا چنین اتفاقی نمیافتد.
* یعنی صنف به درستی شکل نگرفته است؟
من در صنف تهران چندسالی است که عضو هستم و بیشتر میخواستم ببینم که چه کارهایی انجام میدهند و متوجه شدم که این صنف از مشکلات بچههای جلوههای ویژه بصری اطلاعی ندارند اصلاً نمیدانم چه اتفاقی رخ میدهد. مشکلات زیادی داریم. برخی از بیمه هنرمندان برخوردار نیستند. ما چون در قزوین مستقر هستیم و نظام مالی و اداری مشخص و شفافی داریم، برای بچههای دفتر ما مساله بیمه حل شده است و همه از سمت دفتر ما مشمول بیمه هنرمندان شدهاند زیرا دفتر ما ۴۰ نفر نیرو دارد و به جایگاهی رسیده که مهر دفتر به اندازه تأیید صنف اهمیت پیدا کرده است. اگر تعداد نیروهایمان افزایش پیدا کند تبدیل به صنف جلوههای ویژه بصری استان قزوین میشویم. هنوز صنفی به عنوان صنف جلوههای ویژه بصری ایران نداریم و صنفی که وجود دارد فقط متعلق به تهران است.
من در صنف تهران چندسالی است که عضو هستم و بیشتر میخواستم ببینم که چه کارهایی انجام میدهند و متوجه شدم که این صنف از مشکلات بچههای جلوههای ویژه بصری اطلاعی ندارند، شاید به این دلیل که هیچوقت تیمداری نکردهاند.
* شاید چون نگاه تخصصی به تیمداری جلوههای ویژه بصری و همچنین بخش نرمافزاری ندارند این روند شکل گرفته است.
اکثر بچههای فعال تهران در عرصه جلوههای ویژه بصری فقط تخصص نرمافزاری دارند و مدعیاند که اولین نفر هستند کاراکتر ۳D را وارد فیلم سینمایی کردهاند یا اولین نفر هستند که از موشن کپچر استفاده کردهاند. این اتفاقات به تنهایی کافی نیست و در تیمداری تجربهای ندارند. تمام استودیوهای بزرگ دنیا به سوپروایزرها خدمات میدهند و ما در ایران مشکل کمبود سوپروایزر داریم؛ سوپروایزر به معنای واقعی کلمه و تخصص. ما در ایران پرودیوسر جلوههای ویژه بصری نداریم در حالی که در دنیا چنین عنوانی وجود دارد. ما در ایران سوپروایزر و پرودیوسر جلوههای ویژه بصری تربیت نکردهایم.
بچهها راه را کلاً به اشتباه طی کردهاند. به همین دلیل من سعی کردم طی سالهای فعالیت خود پرودیوسر تربیت کنم تا به چند سوپروایزر خدمات ارائه دهد. هدایت نیروهای انسانی در جلوههای ویژه بر عهده پرودیوسر است. وضعیت سوپروایزر و پرودیوسر در جلوههای ویژه نظیر وضعیت کارگردان و تهیهکننده فیلم است. در واقع جلوههای ویژه یک فیلمسازی کوچکتر است. جلوههای ویژه نیز نیازمند مدیرتولید، مدیر تدارکات، حمل و نقل و مدیریت تیم است که همه این کارها را پرودیوسر انجام میدهد. همه استودیوهای بزرگ جلوههای ویژه بصری در دنیا پرودیوسر دارند. سوپروایزرها کارهای خود را با استودیوهای مختلف انجام میدهند و لزوماً متعلق و عضو یک استودیو نیستند.
بچههای جلوههای ویژه بصری در ایران به لحاظ فنی خیلی قوی شدهاند زیرا شاهد حضور نسلهای جوان در این عرصه هستیم، سختافزارهای بسیار پیشرفتهای در اختیار نسلهای جوان قرار گرفتهاند و روز به روز هم نرمافزارها پیشرفتهتر و باهوشتر میشوند بچههای جلوههای ویژه بصری در ایران به لحاظ فنی خیلی قوی شدهاند زیرا شاهد حضور نسلهای جوان در این عرصه هستیم، سختافزارهای بسیار پیشرفتهای در اختیار نسلهای جوان قرار گرفتهاند و روز به روز هم نرمافزارها پیشرفتهتر و باهوشتر میشوند. یک جوان علاقهمند به جلوههای ویژه بصری میتواند از طریق فیلمهای آموزشی بارگذاری شده در فضاهای مختلف مجازی با نرمافزارهای مختلف و به روز آشنا شود. در حال حاضر بحث یادگیری کار با نرمافزارهای مختلف جلوههای ویژه بصری به دلیل وجود اینترنت آسان شده است. یک نفر میتواند به راحتی جلوههای ویژه بصری یک پلان را انجام دهد اما آیا یک نفر میتواند کار جلوههای ویژه بصری ۶۰۰ پلان را انجام دهد؟ اگر بتواند چند سال زمان میبرد.
کار جلوههای ویژه بصری پلانهای یک فیلمی هالیوودی در کشورهای مختلف انجام میشود چون شغلی است که باید بین آدمها پخش شود تا به صورت موازی کار کنند. به همین دلیل جلوههای ویژه بصری سنگین یک فیلم هالیوودی در حدود ۳ ماه انجام میشود.
معضلی در سینمای جهان و ایران وجود دارد که دستاندرکاران جلوههای ویژه بصری را آزرده کرده است. در اکثر پروژههای سینمایی جهان باید سوپروایزر جلوههای ویژه بصری یک فیلم به اندازه سوپراستار آن فیلم دستمزد داشته باشد اما صاحبان سرمایه در سینمای جهان این کار را نمیکنند. سرمایهگذاران سینمای جهان به بازیگران دستمزدهای میلیون دلاری میدهند زیرا میتوانند از آنها برای مقاصد سیاسی خود نیز استفاده کنند.
این موضوع را چند سال پیش متوجه شدم که سرمایهگذاران سینما به دنبال هوش مصنوعی هستند تا جلوههای ویژه بصری در حد کار تدوین انجام شود. در سال گذشته که بحث هوش مصنوعی در سینمای جهان مطرح و باعث اعتراض نویسندگان و بازیگران شد، بسیاری از استودیوهای جلوههای ویژه بصری تعطیل شد. ماجرای سیاسی عجیبی پشت حمایت از هوش مصنوعی وجود دارد. روزی کل سینما اعم از بازیگر، جلوههای ویژه، نویسنده و سایر عوامل کنار گذاشته میشوند و هوش مصنوعی همه حرفها را میزند. این روند ترسناک است.
* چشمانداز شما از این حرفه به عنوان فردی که به صورت حرفهای در عرصه جلوههای ویژه بصری فعالیت میکند، چیست؟ آیا شاهد اتفاقات رو به رشد در این عرصه خواهیم بود؟
فیلمسازهای ما خیلی به استفاده از جلوههای ویژه بصری تمایل دارند ولی باید مدیریت در دنیای جلوههای ویژه ایران به درستی اتفاق بیافتد. اگر تکنولوژی در جلوههای ویژه به درستی استفاده شود باعث رخدادن اتفاقات خوبی در بخش جلوههای ویژه سینمای ایران میشود. باید هر کاری را انجام ندهیم و اگر کاری را انجام میدهیم دستاوردی جدید برای سینمای ایران به همراه داشته باشد.
از وقتی ما برای فیلم «احمد» اسکنر سهبعدی ساختیم و دوستان و همکاران مطلع شدند، تقاضاهای زیادی برای استفاده از این اسکنر به ما ارائه شده است. باید اتفاقهایی نظیر ساخت اسکنر سهبعدی خیلی زودتر در سینمای ایران رخ میداد ولی نمیدانم چرا کسی به سراغ این موضوعات نمیرود. همین الان موشن کپچر ما ایراد دارد ولی آیا کسی راهکاری برای حل این مشکل دارد؟ کمرا موشن کنترل را چه کسی باید به ایران وارد کند؟ سیستم روباتیک را چه کسی برای سینمای ایران راهاندازی خواهد کرد و با چه پروژهای باید استارت این کار زده شود؟ آیا بهترین پروژه برای راهاندازی سیستم روباتیک در سینمای ایران پروژه «موسی» نبود؟
بسیاری از تکنولوژیهای جدید در شرایط تحریم به ایران فروخته نمیشوند، ما بچههای نخبهای داریم که اگر به آنها اعتماد شود میتوانند این تجهیزات به روز را بسازند. چرا این اعتماد وجود ندارد؟ اگر نمیتوانیم وارد کنیم باید اعتماد شود تا تکنولوژیهای جدید را در ایران تولید کنیم. در پروژه «احمد» به ما اعتماد شد، البته نه چشمبسته، ما هم توانستیم اسکنر سهبعدی را بسازیم. بسیاری از تکنولوژیهای جدید در شرایط تحریم به ایران فروخته نمیشوند، ما بچههای نخبهای داریم که اگر به آنها اعتماد شود، میتوانند این تجهیزات به روز را بسازند. چرا این اعتماد وجود ندارد؟
در سیستم موشکی سرمایهگذاری کردیم و پیشرفتهای بسیاری داشته و داریم. اگر در هر حوزهای سرمایهگذاری کنیم پیشرفت خواهیم داشت.
من آینده سینمای مبتنی بر جلوههای ویژه بصری در ایران را روشن میبینم. الان فیلمهایی که خیلی فروش دارند فیلمهای کمدی است. آیا سازمانهای دولتی برای فیلمهای کمدی ریالی هزینه میکنند؟ پس چرا فخرِ فروش این فیلمها را میدهند؟ فیلمهای «احمد»، «مجنون» و «آسمان غرب» باید تحت فشار و در مدتزمان کم ساخته شوند و در نهایت با شرایطی به اکران برسند که مخاطبان کمی به تماشای آنها بنشینند.
ژانر علمی-تخیلی و اکشن ما کجا است؟ این بخشهای سینما نیازمند زیرساخت است. همتی جمعی میخواهد که ژانر به سینمای ایران معرفی کنیم. جلوههای ویژه میتواند به ژانرهای مختلف کمک کند و مردم برای تماشای فیلمهای علمی-تخیلی و اکشن صف بکشند.
اگر پارک فناوری در قزوین نبود و مکانمان و هزینههای جاری نظیر برق تأمین نمیشد دفتر ما هم نمیتوانست شکل بگیرد و رو به جلو حرکت کند. به همین دلیل است که میگویم جلوههای ویژه بصری نیازمند زیرساخت است. توانایی در این زمینه وجود دارد و اگر مدیریت درست هم شکل بگیرد، آینده روشنی در این باره قابل رؤیت است.
مسؤولان باید حمایت کنند. برخی زیرساختها به شکل حکومتی باید ایجاد شود. ما در جلوههای ویژه بصری باید سولههای بزرگی داشته باشیم که نه در مدیریت دولت، بلکه در اختیار متخصصان و فعالان جلوههای ویژه قرار گیرند. در آن شرایط ما میتوانیم نخبههای جلوههای ویژه بصری را به سینمای ایران معرفی کنیم.
کد خبر 6092885 فریبرز دارایی